|

دکتر محمد عاصمی
تخت و
منبر
الکسی دی
نوکويل » پيش از 1848 در برابر مجلس فرانسه گفته بود
شما را به خدا
عقل حکومتی را تغير دهيد، زيرا اين طرز انديشه - تکرار می کنم - شما را به
نابودی می کشاند
.
تبهکاران بزرگ از
ديد فرزانگان و صاحبان انديشه، مانند فردوسی و دهها برجستگان گذشته و
آينده و حال در فساد سياسی و دزدی است که در نتيجه ديکتاتوری را به همراه می
آورد و جامعه را در معرض آسيب و تاخت و تاز « زور » قرار می دهد
طرح اين ديدگاه
از زبان فردوسی مکرر می کنم و ياد آور می شوم که اين ابيات، بايد ده ها بار
خوانده و تجزيه و تحليل شود. اين ها را بايد به فزندانمان با توضيح و تفسير
بياموزيم و آن را فراگيريم و سرودی همه گيرش سازيم
چو
با تخت، منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمر
شود
تبه
کرده اين رنجهای دراز
شود نا سزا، شاه گردن فراز
برنجد
يکی، ديگر بر خورد
به داد و بخشش، کسی ننگرد
ز
پيمان بگردند و از راستی
گرامی شود کژی و
راستی
پياده
شود مردم جنگجوی
سواری که لاف آرد و گفتگوی
کشاورز
جنگی شود بی هنر
نژاد و گهر ، کمتر آيد به
بر
ربايد
همی اين از آن ، آن از اين
ز نفرين ندانند
باز آفرين
نهان،
بد تر از آشکارا شود
دل مردمان، سنگ خارا شود
شود
بنده بی هنر شهريار
نژاد و بزرگی نيايد
به کار
ز
ايران و ترک و از تازيان
نژادی پديد آيد اندر
ميان
نه روم
و نه ترک و نه تازی بود سخن
ها به کردار بازی بود
همه
گنجها زير دامن نهند
بميرند و کوشش به دشمن دهند
زيان
کسان از پی سود خويش
بجويند و دين اندر آرند پيش
چو بسيار از اين داستان بگذرد
کسی سوی آزادگان ننگرد
|