هادی خرسندی

تار نمای دل باخته ایران

قيام بايد کرد

بار ديگر قيام بايد کرد     ،     بر عليه نظام بايد کرد    ،     نه قيامی مثال دفعه پيش     ،       بلکه با احترام بايد کرد ،                           ، خرد خويش را به روز قيام   ،    جا نشين امام بايد کرد    ،     مملکت را به زور « انديشه »    ،   راحت از جهل عام بايد کرد با جهالت وداع بايد گفت    ،     بر تفکر سلام بايد کرد   ،    فارغ از هرج و مرج بايد بود    ،    حذر از ازدحام بايد کرد   ،           خلع يد از ارازل و اوباش    ،    گرچه نيکو مرام ! بايد کرد    ،    اهل انديشه، راست، ملی، چپ    ،   همه را ثبت نام بايد کرد    ،        گول لبخند کس نبايد خورد    ،    ره جدا از عوام بايد کرد    ،    دفع آزار جمله آيات    ،    از حقار و عظام بايد کرد      ،                جورشان را جواب بايد کرد    ،    کمدی شان درام بايد کرد    ،    خواب در چشم اين حرامی ها    ،    به حلالی حرام بايد کرد   ،         سخن پخته گفته و پرهيز    ،    از سخن های خام بايد کرد    ،    گفت بايد ز «عدل و آزادی»     ،    عشق با اين کلام بايد کرد ،        چشم، روشن به صبح نور افشان    ،    بعد از اين تيره شام بايد کرد    ،    مام ميهن اسير اندوه است    ،    رفع اندوه مام بايد کرد ،             دور هم باده رهائی را    ،    با دل خوش به جام بايد کرد    ،    سيری از شربت شهادت را    ،    شهد شادی به کام بايد کرد ،            ليک بعد از حصول پيروزی    ،    دوری از انتقام بايد کرد    ،    شتر کينه را اگر رم کرد    ،    ساربان وار، رام بايد کرد    ، بر لب گود، « لنگش کن »   ،     مثل هادی تمام بايد کرد !                و      دبليو دات هادی سرا دات کام

طنزی از هادی خرسندی ، با احترام به سيمين بزرگ : عرايض مقام معظم رهبری در   رابطه با سروده سيمين بهبهانی« دوباره می سازمت وطن» : ما نمی ذاريم که ساخته بشه اين خرابه ها

سيمين خانوم هم    دلش خوشه             به عشق   شعر   روان خويش

بهش   بگين واردی       اگر             برو   بساز     بهبهان   خويش

نمی دونه     ساختن     وطن             اجازه می خواد ، جواز می خواد

کسی    نمی تونه     بی جواز             بنا کنه     ساختمان     خويش

نمی دونه     ما     نمی ذاريم              که ساخته شه   اين خرابه ها

که جغد ، ويرانه دوست داره             به معنی     آشيان     خويش

نمی دونه     می کنيم    خراب             اگر   کسی   خونه    می سازه

در اين زمينه ست که   داده ايم             هميشه هم امتحان      خويش

نمی دونه      می زنيم     تبر             که گيج    بمونه       طبرزدی

نمی دونه     اره     می کشيم             ما    با تمام    توان    خويش

نمی دونه    ما سه تايی مون            با   همديگه      اتحاد     داريم

اگر    چه    گاهگاهی   اختلاف            نشون می ديم   با زبان خويش

بهش   بگين روسری ش   اگه            عقب بره    وای   به    حالشه

ادب       کنندش       برادران             به ياری     خواهران    خويش

بگين       که شاعر فقط امام            خمينی   بوده   ،   اگر چه   کس

به شعر    ايشان      بها نداد             به ارزش      دنبلان      خويش